پانزده سال پیش، در آغاز مداخلۀ نظامی آمریکا بر افغانستان، روسیه “خموشی استراتژیک” اختیار کرد. این سکوت، دو دلیل مهم داشت. نخست اینکه محدودسازی جایگاه و پایگاه هراسافگنان بینالمللی در مرزهای آسیای میانه، امنیت ملی روسیه را تقویت میکرد و دوم اینکه روسیه با سکوت استراتژیک، اثرگذاری خود را در قفقاز و شبه جزیره کریمه گسترش میبخشید.
این رویکرد، سبب میشد تا غرب مجبور شود در پیوند به گسترش تأثیرات روسیه بر جغرافیای سیاسی قفقاز، آسیای میانه و اوکراین، نقش منفعلتری بازی کند.
آمریکاییها به خوبی میدانستند که بدون همکاری روسیه، مأموریت ناتو در افغانستان به ناکامی میانجامد. از این رو، در سال ۲۰۰۳، مذاکرات واشنگتن با ماسکو در پیوند به ایجاد دهلیز امنیتی آسیای میانه در عملیات افغانستان آغاز گردید. کریملین به این خواست ناتو پاسخ مثبت داد و دولتهای آسیای میانه که زیر تأثیر روسیه قرار دارند، از این اقدام استقبال کردند.
ناتو اگر از یکسو در پیوند به افغانستان همگرایی تاکتیکی با روسها داشت، اما از سوی دیگر تضاد استراتژیک در پیوند با نقش روسیه در شرق اروپا به ویژه اوکراین و خاورمیانه گسترش پیدا کرد.
نبود استراتژی روشن و کارای آمریکاییها در پیوند به نابودسازی داعش و وارونه شدن “بهار عرب”، راه را برای نقش فعال روسیه در خاور میانه بازتر کرد.
جنگ سرد، دهه هشتاد میلادی
اگر بر پیشینۀ نقش روسها و آمریکاییها در افغانستان نگریسته شود، هر دو دولت تلاش کردهاند تا اهمیت جغرافیای استراتژیک افغانستان را به خوبی درک کنند. این رویکرد به صورت مبرهن در دوران پس از جنگ دوم جهانی و آغاز جنگ سرد دیده میشود. در دوران جنگ سرد، هر دو دولت منابع گستردۀ نظامی و اقتصادی را صرف افغانستان کردند.
در سالهای ۱۹۸۰ افغانستان مهمترین جایگاه را در سیاست خارجی اتحاد شوروی و ایالات متحدۀ آمریکا بازی کرد. دکترین بریژنف در مسکو به این استوار بود که حمایت نظامی و اقتصادی از افغانستان، راه را برای گسترش منافع بلوک سوسیالیسم در جنوب آسیا باز میسازد و هند را به عنوان دولت غیر منسلک در برابر غرب، تقویت تاکتیکی میکند.
از این رو افغانستان بالاترین رقم حمایتی دولت اتحاد شوروی را در دهۀ هشتاد، در سطح جهان به دست آورد. از سوی دیگر، دکترین برژنسکی در واشنگتن بر تقویت نیروهای مخالف دولت تحت حمایت شورویها در افغانستان شکل گرفت. این دکترین بر حمایت آمریکاییها از نیروهای نظامی ـ اسلامی افغان در پاکستان و ایران متکی بود.
از این رو، آمریکاییها منابع فراوان اقتصادی و نظامی را در حمایت از مخالفان دولت تحت حمایت شوروی در افغانستان به مصرف رسانیدند.
دهۀ هشتاد، پرتنشترین دوران مناسبات بینالمللی میان اتحاد شوروی و ایالات متحدۀ آمریکا بر سر افغانستان به حساب میآید. پس از ختم جنگ سرد، افغانستان از سوی هر دو ابرقدرت به فراموشی سپرده شد.
شکست سکوت استراتژیک روسیه
امروز، روسها و آمریکاییها اهمیت افغانستان را درک کردهاند. روسها به این باور هستند که آمریکاییها از درسهای دشوار جنگ سرد و حضور رزمندگان شوروی در افغانستان به خوبی نیاموختهاند. از این رو روسها هیچگاهی از مداخلۀ نظامی در افغانستان حتا بر بنیاد قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل متحد حرفی نگفتهاند.
روسها با درک وضعیت افغانستان تلاش کردهاند تا از گروههای تأثیرگذار سیاسی افغانستان مانند جمعیت اسلامی و شورای نظار حمایت سیاسی کنند. حملۀ روسها بر شورشیان داعشی در سوریه سبب شده است تا روسها علایقشان را با طالبان که در تضاد با داعشیان در افغانستان میرزمند، روشنتر سازند.
روسها از وخامت اوضاع امنیتی در شمال افغانستان که مرزهای آسیای میانه را تهدید میکند، به تشویش هستند. اخیراً امامعلی رحمان، رئیس جمهوری تاجکستان نگرانی عمیق خود نسبت به بیثباتی اوضاع امنیتی در مرزهای این کشور با افغانستان را با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه مطرح کرده است.
به تازهگیها، روسها در اقدام بیسابقهیی ده هزار اسلحۀ کلاشنیکوف را که یکی از مؤثرترین وسایل جنگی در نبردهای چریکی به حساب میآید، به دولت افغانستان کمک کرده است. از سوی دیگر، رئیس جمهور اشرف غنی به وزارت دفاع افغانستان دستور داده است تا روی طرح همکاریهای استراتژیک و نظامی با روسیه کار کند.
چنین به نظر میرسد که روسها سکوت استراتژیک خود را در پیوند به وضعیت افغانستان میشکنند. از سویی هم، بعید به نظر میرسد که دولت افغانستان بدون مشوره با آمریکاییها چراغ سبزی را به روسها نشان دهد.
به این ترتیب، آمریکاییها هم بر نقش حمایتی روسها از نیروهای رزمی افغانستان محتاطانه خوشبین هستند. این خوشبینی از سوی مقامات وزارت خارجۀ هر دو کشور تأیید شده است. امّا واقعیت این است که روسیه تحت رهبری پوتین تغییرات زیادی را نسبت به افغانستان و خاور میانه در سر دارد. این تغییرات نقش روسیه را در افغانستان فعالتر خواهد کرد.
انتخاب دشوار به افغانستان
برای افغانها دشوار خواهد بود تا میان آمریکا و روسیه، یکی را برگزینند. فقر، بیثباتی سیاسی، نبود امنیت و نابسامانیهای اجتماعی سبب گردیدهاند تا افغانستان وابستگی درازمدتی با قدرتهای تأثیرگذاری چون آمریکا و روسیه داشته باشند.
روسیه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان سلاح در جهان است. ماشینهای محاربوی، هواپیماهای جنگی و سلاح خفیفۀ روسی، کارایی فوقالعادهیی در اراضی افغانستان دارند. آمریکا ساختارهای اداری، رزمی و اجتماعی افغانستان را حمایت اقتصادی و سیاسی میکند.
بهترین گزینه برای افغانستان اتخاذ سیاست خارجی فعال با هر دو قدرت کلان بینالمللی است. دولت افغانستان باید تلاش کند تا همگرایی استراتژیک آمریکا و روسیه را در پیوند به حل معضل افغانستان تقویت کند تا افغانها بتوانند از منابع اقتصادی آمریکا و منابع رزمی روسیه استفادۀ بهینه کنند.
این پسمنظر استراتژیک زمانی تحقق مییابد که آمریکاییها و روسها مأموریت استراتژیک مشترکی در افغانستان شکل دهند. جایگاه روسها در مذاکرات صلح افغانستان باید برجسته گردد. افغانستان باید با دولتهای چین، هند و اتحادیۀ اروپا روی تقویت جایگاه روسیه در مذاکرات صلح افغانستان دادخواهی کند.
تجارب جنگهای افغانستان نشان میدهد که نقش پاکستان بر اوضاع سیاسی افغانستان خیلی برجسته است. آمریکا و چین اثرهای مهمی بر پاکستان دارند. ثبات افغانستان پیوند گسستناپذیری بر همگرایی بینالمللی دارد. بنا بر این، گرایشهای بینالمللی بر وضعیت افغانستان را باید به مثابۀ یک فرصت خوب برای دیگرگونیهای مثبت پیشبینی کرد.
این فرصت باید توسط رهبران و دستاندرکاران سیاست داخلی و خارجی مدیریت شود. این روند “اما و اگر” هایی را نیز در بر دارد. اگر این فرصت مدیریت سالم نشود، به شکل خودکار به چالش کلانی در برابر دولت افغانستان قرار خواهد گرفت. یعنی بهجای همگرایی دولتهای تأثیرگذار جهان، تضاد منافع در افغانستان بالا خواهد گرفت و ما شاهد دشواریهای بیشتری در این کشور خواهیم بود.
دپلوماسی افغانستان باید این ظرفیت را حاصل کند که رویکرد جدید روسها را به فرصتی برای نقش غرب در نابود سازی هراسافگنی بینالمللی مبدل گرداند.
bbc