مرگ غمبار مرتضی پاشایی مهر پایانی بود بر زندگی کوتاه یکی از ستارگان موسیقی پاپ که در یک و نیم سال گذشته از یک خواننده – آهنگساز گمنام، به چهرهای مطرح و پرطرفدار تبدیل شد.
اگر چه حضور شگفت انگیز مردم در خیابانهای شهرهای مختلف کشور را نمیتوان تنها در هواداری از این خواننده خلاصه کرد و باید دلایل جامعه شناسانه و روانشناسانهای برای آن جست، اما نگاهی به برخی از اجراهای او در یک و نیم سال اخیر در چند شهر ایران نشان میدهد که اقبال به کارها و کنسرتهای او از قاعدههای جاری کنسرتهای موسیقی پاپ بیشتر بود.
نمونه آن کنسرت اردیبهشت ماه سال ۹۳ او در کرمانشاه که استقبال بیش از اندازه از آن شد و مدیریت کنسرت به تکرار سه نوبت دیگر آن اقدام کرد. به نوشته سایت موسیقی ما “یکی از سانسهای این اجرا ۱۰ صبح بود” که برگزاری کنسرت عمومی در چنین زمانی تقریبا امری نادر در اجراهای موسیقی در ایران به شمار میرود.
جوانمرگی در موسیقی معاصر ایران
پاشایی آبانماه سال گذشته در بیمارستان بستری شد و مورد عمل جراحی قرار گرفت. ابتدا اطرافیان و مدیر برنامههای او بیماریش را یک زخم معده عادی اعلام کردند، اما به مرور مشخص شد که او به سرطان معده مبتلاست.
در یک سال اخیر نیز هنرمندان بسیاری به روحیه دادن به او پرداختند و خود نیز مقاومتی جانانه را در برابر این بیماری بدخیم از خود نشان داد. حضور دوباره او در بیمارستان بهمن خیلی از هنرمندان و اهل فرهنگ و سیاست و به خصوص موزیسینهای پاپ را روانه بیمارستان کرد. واکنشهای مردم بعد از مرگش برای تمامی اهالی موسیقی غیرقابل تصور بود، حداقل تاریخ موسیقی ایران به یاد ندارد که چنین جمعیتی آن هم در دهها شهر ایران به خیابانها بیایند.این معجزهای است که شبکههای مجازی صورت میدهند.
در سابقه مرگ زودرس یا جوانمرگی موزیسینهای حوزه موسیقی عامهپسند و پاپ مرگ داریوش رفیعی در ۳۱ سالگی به دلیل تزریق آمپول آلوده به کزاز و داود مقامی در اسفند ۱۳۵۰ ( ۳۲ سالگی) در اثر سرطان و ناصر عبداللهی در سن ۳۶ سالگی به دلایلی مشکوک درخاطره علاقهمندان به موسیقی مانده است.
همچنانکه مرگ ایرج بسطامی در زلزله بم نیز هنوز در خاطرهها مانده است. مرگهای اینچنینی روحیه جمعی ایرانیجماعت را متاثر و تحریک میکند و به همدردی و شففقت نسبت به چنین افرادی وامیدارد. در برخی از این شهرها ،گاه ابراز احساسات چنان سرریز کرد که کار به دخالت پلیس و ضرب و شتم هواداران منجر شد که نمونه آن بعد از مرگ پاشایی در چند شهر از جمله مشهد اتفاق افتاد.
ستارهای متولد میشود
نخستین گفت وگوی مطبوعاتی پاشایی در شهریورماه سال ۱۳۹۱ با نشریه ترانه ماه اعتماد به نفس عجیبش درباره حرفه اش را به خواننده یادآوری کرد و گفت: “نیامده است کاری و قطعه ای خاص را بخواند”و آمده است که “محبوب شود” یک ماه بعد آلبوم نخستش با عنوان “یکی هست” منتشر شد که همین قطعه به سرعت بر سر زبانها افتاد و زمزمه شد.
تنها در شبکه یوتیوب نزدیک به ۱۲۰ هزار بار این قطعه دیده شده است. پیش از این و در سالهای پایانی دهه هشتاد او با اجرا و قرار دادن برخی از قطعات خود روی شبکه اینترنت هواخواهان چندی پیدا کرده بود و همین امر برخی شرکتهای تولید آلبوم را به صرافت انداخت تا روی صدای او سرمایه گزاری کنند.
فضای فیزیکی و حسی صدای مرتضی پاشایی را باید در زیرمجموعه صداهایی قرار داد که با شادمهر عقیلی شروع شد و با حمید عسگری و محسن یگانه استمرار یافت. صدای پاشایی نیز از همین ساختار حنجره پیروی می کند، نکته دیگر در طبقهبندی خاص این دسته از خوانندگان به ملودیها و ریتم هایی باز میگردد که عمدتا تحت تاثیر موسیقی یونانی و ترکی قرار دارد که با چنین ساختار صدایی و فیزیک صوتی همخوانی و هماهنگی بیشتری دارد و مخاطبان جوان ارتباط بهتری با آن برقرار میکنند.
عمده شعرهای آهنگهایش را مهرزاد امیرخانی و علی بحرینی سروده است. فضای اشعار با روحیه رمانتیک و عاشقانه نوجوانان و جوانان زیر ۲۰ سال بیتشر همخوانی دارد.
آقای امیرخانی در گفت وگویی با نشریه ترانه ماه گفت: “بیش از ۴ سال قبل از انتشار آلبوم اول مرتضی با هم همکاری و در یک استودیوی خصوصی کارها را تمرین و ضبط می کردند.”
آشنایی پاشایی با پیانو و گیتار و ذهن ملودی پردازی که داشت سبب میشد تا قطعهها ابتدا ساخته شود و سپس بر اساس ریتم و وزن و فضای ملودیک هر قطعه، شاعر دست به سرودن شعر برای آن بزند.
همچنانکه جنس صدای او نیز با این طبقه از مردم بیتشر چفت میشود. اما در میان مخاطبانش میتوان طیفهای سنی دیگری را هم به وفور یافت. از جمله دلایل مهم تاثیرگذار بودن آهنگهایش را باید به دانش آهنگسازی او نسبت داد. این ویژگی به او کمک کرده است تا طیف صدای خود را به خوبی شناسایی کرده و تمامی آهنگ ها را در مطلوبترین نقطه صوتی خود بنویسد.
صدا و سیما و تیتراژی برای شهرت ملی پاشایی
اجرای موسیقی و ترانه تیتراژ برنامه پربیننده ماه عسل در روزهای ماه رمضان امسال شهرتی فراوان برای او به ارمغان آورد، امکانی که در اختیار کمتر خوانندهای گذاشته میشود. در یک دهه اخیر خواندن تیتراژ سریالها اسباب شهرت بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ شده است و به همین دلیل رقابتی نفسگیر بین خوانندگان پاپ برای اجرای این تیتراژها در جریان است.
همزمان با اوج گرفتن بیماری پاشایی، کارگردان سریال عصرپاییزی به خبرآنلاین گفت که “تیتراژ پایانی سریال را مرتضی پاشایی ساخت که با کلیت کار همخوانی بسیار خوبی داشت ، اما مدیران صدا وسیما به شعر کار ایراد گرفتند و خواستار تغییر آن شدند که با مخالفت پاشایی روبرو شد و قطعه پخش نشد”. بعد از این اتفاق پاشایی قطعه یادشده را در فضای مجازی منتشر کرد که با اقبال بسیاری روبرو شد.
علاوه بر آن پاشایی دو آلبوم دیگر را هم خوانده است. گل بیتا (همنام یکی از ترانههای داریوش اقبالی) است که همین ترانه خاص در فضایی تحت تاثیر خوانندگی داریوش هم قرار دارد. برخی از قطعات این آلبوم به صورت غیر رسمی منتشر شده است. آلبوم سوم ” اسمش عشقه” نام دارد که هنوز فرصت انتشار عمومی پیدا نکرده است.
نگاهی به کارنامه ۴ سال فعالیت حرفهای پاشایی نشان میدهد که او بسیار پرکار بوده است. نزدیک به ۵۰ قطعه ساخت که آهنگسازی و خوانندگی عمده آنها را خود عهدهدار بود و برای برخی دیگر از خوانندگان هم موسیقی نوشت. اما مرگ تراژیک او و صحنههایی که بعد از مرگش در اکثر شهرهای ایران حادث شد و حضور حیرت انگیز هوادارانش در خیابانها نامش را در تاریخ موسیقی ایران برای همیشه و همه گاه تثبیت کرد.