رهبران جمهوری اسلامی بالاخره پس از یک سال کشمکش سیاسی، در نخستین سالگرد خروج دولت ترامپ از توافق هستهای (برجام) در ۸ می ۲۰۱۸، گام اول را در راستای آنچه خروج متقابل تدریجی از برجام به نظر میرسد برداشتند. به طور خلاصه، طبق این تصمیم ایران دیگر مازاد اورانیوم غنیشده با غلظت پایین (یعنی بیشتر از ۳۰۰ کیلوگرم) و آب سنگین (یعنی بیش از ۱۳۰ تن) را به خارج از کشور نخواهد فرستاد، و نیز تهدید کرده که اگر تا ۶۰ روز دیگر به مطالباتش در چارچوب برجام اعم از تسهیل فروش نفت و مبادلات بانکی دست نیابد، مرحله دوم کاهش تعهدات را کلید خواهد زد. مرحله دوم خروج تدریجی از توافق هستهای، افزایش سطح یا غلظت غنیسازی اورانیوم و نیز توقف بازطراحی راکتور آب سنگین اراک است. مقامات اتحادیه اروپا البته این مهلت ۶۰ روزه را رد کردند.
با توجه به حساسیت نظامی مقولاتی که ایران روی آنها دست گذاشته، میتوان گفت که اقدام متقابل تهران شاید فراتر از یک واکنش تزئینی و فرمایشی باشد. علاوه بر اورانیوم غنیشده در سطوح بالا که از مواد لازم برای ساخت تسلیحات هستهای (غیرهیدروژنی) به شمار میآید، آب سنگین نیز برای تولید پلوتونیوم که دیگر روش اصلی ساخت بمب اتمی است به کار میرود.
کنار گذاشتن تدریجی و مرحله به مرحله برجام طبیعتا پیامدهای تهدیدآمیزی برای جمهوری اسلامی به همراه خواهد داشت، هرچند میتواند مزایای قابلتوجهی نیز در شرایط پرتنش کنونی دربر دارد.
شاید بزرگترین پیامد منفی چنین اقدامی تشدید انزوای بینالمللی ایران و به تبع آن افزایش فشار اقتصادی بر کشور باشد.
این تصمیم اندکی پس از قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی وزارت خارجه آمریکا و قطع معافیتهای تحریمی خریداران نفت ایران اتخاذ شد، گویا مقامات جمهوری اسلامی بدین نتیجه رسیدند که از طرفی چیز زیادی برای از دست دادن نمانده و اوضاع اقتصادی خیلی بدتر نمیتواند بشود، و از طرف دیگر نیز تداوم شکیبایی ممکن است بر “اقتدار” و اعتبار نظام خدشه وارد مرده و تاثیر بیگانهکنندهای بر بدنه حامی حاکمیت در جامعه – یا آنچه آیتالله خامنهای، رهبر ایران، “جوهره” نظام میخواند – داشته باشد. به هر حال، رهبر جمهوری اسلامی به وعدهاش درباره “آتش زدن” برجام در صورت “پاره کردن” آن از سوی آمریکا عمل نکرد و هنوز نیز پس از یک سال دست به چنین کاری نزده است.
در پاسخ به اقدام ایران، دولت ترامپ صنعت فلزات و معادن ایران را شامل آلومینیوم، مس، آهن و فولاد که بزرگترین منبع درآمد کشور از ناحیه صادرات پس از نفت و پتروشیمی است تحت تحریم قرار داد. صنعت فلزات به لحاظ استخدامی در کل حدود ۶۰۰هزار کارگر و کارمند را پوشش میدهد در حالی که در صنعت خودروسازی نیز که بزرگترین مصرفکننده فولاد در کشور است ۱میلیون نفر مشغول به کارند. ارتش آمریکا همچنین علاوه بر ناو هواپیمابر لینکلن که پیشتر راهی خاورمیانه بود، چند بمب افکن استراتژیک B-۵۲ و دو کشتی جنگی دیگر را در قالب آمادگی نظامی برای مقابله با “حملات احتمالی” ایران به منطقه ارسال کرد.
واکنش ابتدایی چین به تصمیم تهران تاکید بر “اجرای کامل” برجام بود که بیشتر از عدم تمایل آن به قربانی کردن منافع کلانتر و تشدید تنشها با آمریکا بر سر برنامه هستهای ایران حکایت داشت. در همین راستا، شرکت پتروشیمی سینوپک و شرکت ملی نفت چین، دو شرکت دولتی که بزرگترین پالایشگاههای نفت این کشور را اداره میکنند، واردات نفت از ایران را با استناد به پایان یافتن معافیتهای تحریمی آمریکا متوقف کردند. با توجه به جنگ تجاری فزاینده میان چین و آمریکا، انتظار میرود پکن در آینده از تهران به عنوان یک اهرم فشار و ابزار چانهزنی برای پیشبرد منافع اقتصادیاش در ارتباط با آمریکا بهره گیرد، لذا تصور اتکا بر چین در قالب استراتژی “نگاه به شرق” – چنانکه برخی مسئولان حکومتی گاها ترویج میکنند – واقعگرایانه به نظر نمیرسد.
رویکرد روسیه به فروپاشی تدریجی برجام و به طور کلی برنامه هستهای ایران در شرایط حاضر اما پیچیدهتر است.
نخستین واکنش مقامات روس از جمله سرگی لاوروف وزیرخارجه به اقدام تهران، مقصر دانستن آمریکا و نسبت دادن مسئولیت مشکلات کنونی به دولت ترامپ بود. روسیه از طرفی به دلیل مشارکت بلندمدت و گستردهاش در فعالیتهای هستهای ایران، بزرگترین ذینفع خارجی در برنامه مذکور است، لذا خروج تهران از برجام و تشدید انزوای بینالمللیاش جمهوری اسلامی را بیش از پیش به روسیه وابسته خواهد کرد که خود منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی قابلتوجهی برای مسکو دربر دارد.
از طرفی دیگر، کرملین به ویژه در یک سال اخیر از تضعیف موقعیت ایران در بازار نفت و همچنین افزایش حملات اسرائیل علیه نیروهای ایرانی در سوریه بهره گرفته و جایگاه خود را در هر دو عرصه با هدف بیشینهسازی سود اقتصادی و اعمال نفوذ سیاسی تثبیت کرده است.
با وجود پیامدهای پرمخاطره، شاید بتوان گفت که بزرگترین مزیت استراتژیک خروج تدریجی ایران از برجام ارسال پیام بازدارندگی از طریق منتفی کردن این برداشت احتمالی در میان رقبای جمهوری اسلامی است که تهران آنقدر ضعیف شده که هرچه عرصه را بر آن تنگتر کنیم در کام خواهد کشید و پاسخ معناداری نخواهد داد. تثبیت چنین تصوری در ذهن تصمیمگیران کلان با توجه به شدت گرفتن بی سابقه تنشها و تمایل جدی برخی از کشورها مانند اسرائیل و عربستان برای ترغیب آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران میتواند احتمال جنگ را افزایش دهد.
در چارچوبی بزرگتر، ایران در پاسخ به فشارها و تهدیدهای فزاینده رویکردی تهاجمی اتخاذ کرده که نمود آن را میتوان در تغییر زودهنگام فرماندهی کل سپاه پاسداران، تغییر روش نهادهای اطلاعاتی از “پدافندی به آفندی” و تاکید مقامات بر گرفتن “آرایش جنگی متناسب” و “حالت شبحملهای” مشاهده کرد. در داخل کشور نیز، سرکوب روزافزون برخی فعالان و مطبوعات منتقد حاکی از حرکت حکومت به سمت افزایش کنترل در جامعه و به اصطلاح تشدید “امنیتیسازی” (securitization) است.
رویکرد تهاجمی جدید تهران البته بیشتر حالت سلبی و “مرطوب” دارد، تا ایجابی و “چکشی”، یعنی ایران از طرفی میکوشد از دست زدن به اقدامات خصمانهای که میتوانند جرقه جنگ را بزنند اجتناب کند، و در عین حال میخواهد هزینه معناداری را به تلافی فشارها بر طرف مقابل تحمیل کند، لذا می توان تصور کرد که این کشور مثلا به فعالیتهای “خرابکارانه” نرم و با درجه ابهام بالا روی آورد.
مواردی مانند ایجاد مخالفت با مذاکرات صلح آمریکا و طالبان در دوحه قطر، و یا استفاده از گروههای نیابتی ایران در منطقه نمونه اقداماتی به شمار میآیند که در روابط بینالملل تحت عنوان “پیامرسانی پرهزینه” (costly signaling) از آنها یاد میشود.
حق نشر عکسGETTY IMAGES
با در نظر گرفتن آنچه شرحش رفت، چشمانداز روابط ایران با رقبای غربی و منطقهایش چندان روشن نیست.
صرفنظر از احتمال جنگ تمامعیار بین دو طرف—که بعید است اما کاملا منتفی نیست—سه راه پیش رو در شرایط بحرانی حاضر را میتوان تصور کرد:
- ۱) تن دادن به “فشار بیشینه” دولت ترامپ و پذیرفتن شروط ۱۲گانه مایک پومپئو (وزیر امور خارجه) برای دستیابی به مصالحه و مذاکرات منتهی به عادیسازی روابط، که با توجه به ساختار هویتی، امنیتی و منافع کلان جمهوری اسلامی دور از ذهن به نظر میرسد،
- ۲) مقاومت در برابر فشار خارجی و صبر و انتظار به امید تغییر دولت در آمریکا و بازگشت آن به برجام تحت رهبری احتمالی یک رئیسجمهور دموکرات، که این نیز با توجه به شکوفایی روزافزون اقتصاد آمریکا و افزایش محبوبیت دونالد ترامپ در آستانه انتخابات ۲۰۲۰ سناریوی چندان قابلاتکایی نیست، و
- ۳) نپذیرفتن فشار خارجی همزمان با اعمال تغییرات سیاسی در داخل با هدف افزایش تابآوری اوضاع بحرانی فعلی در سطح جامعه، که البته تاکنون نشانههای معنادار زیادی از تمایل به اتخاذ این رویکرد دیده نشده است.
از زمان بازگشت تحریمهای آمریکا در پی خروج دولت ترامپ از برجام، استراتژی جمهوری اسلامی برای مقابله با فشار عمدتا مبتنی بر مقاومت تقابلی در خارج و تشدید امنیتیسازی در داخل بوده است.
اکنون با رسیدن فشارها به نقطه عطف جدید، نمیتوان با قطعیت گفت که حکومت به سمت کدام سناریو حرکت خواهد کرد. آنچه با قطعیت میتوان گفت اما این واقعیت است که ادامه وضعیت کنونی در بلندمدت پایدار نیست.
میثم بهروش bbc