Art, Articles

نگاهی به سلما، اولین فیلم پنج ستاره سال جدید

selma_to_montgomery_persian-herald

فیلم سلما از پرداختن به چهره نمادین و تاریخی مارتین لوترکینگ فراتر می رود و نشان می دهد که او یک استراتژیست سیاسی زیرکی بود.

سلما، فیلم مهیج و یک درام تاریخی نیرومند در مورد مبارزه طولانی و خستگی ناپذیر مارتین لوترکینگ برای کسب حقوق شهروندی و از جمله حق رای برای سیاهپوستان آمریکا است. در صحنه آغاز فیلم لوترکینگ که نقش او را دیوید اویلوو بازی می کند، در اطاق یک هتل و در حالیکه با چهره ای هوشیار مستقیما به دوربین نگاه می کند در حال تمرین متن سخنرانی خود است.

selma_persian-herald

تردیدی نیست که به آنچه که دارد می گوید اعتقاد چندانی ندارد و می توان دید که هوش و حواس او جای دیگری است. او چند جمله بسیار شیوا از متن را می خواند و یکباره خواندن را قطع می کند و می گوید: “این درست نیست.”

سال ۱۹۶۴ است و مارتین لوترکینگ که قرار است جایزه صلح نوبل را دریافت کند، نگران پاپیونی است که قرار است برای این ضیافت بپوشد. او می گوید پوشیدن این لباسها ظاهر او را مثل افراد ثروتمند خواهد کرد و می افزاید:”برادران ما در آمریکا در این مورد چه فکری خواهند کرد.”

نکته ای که در فیلم برجسته می شود و نکته بسیار ظریفی است، این نیست که مارتین لوترکینگ از پوشیدن لباسهای شیک و گرانقیمت شرم داشت بلکه این است که او به عنوان یک رهبر سیاسی همیشه به ظاهر مسایل و برداشت دیگران توجه می کرد.

در طول این فیلم می بینیم که این موضوع محور اصلی داستان سلما است. این فیلم به کارگردانی آوا دورنای نشان می دهد که چگونه مارتین لوتر کینگ با جلوه دادن نمادی، که حتی خود او نیز نمی توانست آن را تحمل کند، به عنوان یک سیاستمدار زیرک و چیره دست توانست تاریخ معاصر آمریکا را تغییر دهد.

در اولین بخش های فیلم صحنه دیدار مارتین لوترکینگ با لیندون جانسون رییس جمهور وقت آمریکا ( با بازی تام ویلکینسون) بازسازی شده است. در این ملاقات لیندون جانسون با خوشروئی و گرمای مخصوص اهالی ایالت جنوبی، از لوترکینگ استقبال می کند و می گوید از اینکه در جنبش حقوق مدنی قرار است با کسی همکاری کند که یک “رادیکال” نیست بسیار خوشحال است.

اما گرمای این دیدار مدت چندانی نمی پاید. مارتین لوتر کینگ برای درخواست قانون حق رای سیاهپوستان به دیدار رییس جمهور آمده است. لیندون جانسون با تصویب چنین قانونی موافق است ولی معتقد است که فعلا برای این کار زود است چون مدت زیادی از تصویب قانون برابری حقوق مدنی در سال ۱۹۶۴ نگذشته و او اکنون با مسائل عاجل تری روبرو است.

طبق حکایتی که در فیلم ارائه می شود این عدم توافق باعث می شود که مارتین لوتر کینگ و همراهانش برای برگزاری یک مجموعه تظاهرات به شهر کوچک سلما در ایالت آلاباما بروند. هدف اعتراضات این بود که از طریق انعکاس اخبار آن در رسانه ها به افکار عمومی در سراسر کشور نشان داده شود که سیاهپوستان ساکن ایالت های جنوبی با وجود داشتن حق رای ولی به خاطر وجود نژادپرستی خشونت آمیز در این مناطق و تهدید وارعاب آنها، از رای دادن محروم شده و یا صرف نظر می کنند.

وقتی که مارتین لوتر کینگ و همراهان او وارد سلما می شوند برای اقامت به یک هتل شیک می روند. مدیر هتل سراسیمه خود را به سالن ورودی می رساند و از دور با لحنی ظاهرا دوستانه می گوید:” سلام ، آقای لوترکینگ!” ولی وقتی که نزدیک می شود مشت محکمی به چانه لوتر کینگ می زند. این صحنه مسلما تاثیر زیادی روی بیننده خواهد داشت و کمتر کسی است که از دیدن آن منزجر نشود.

ولی این دقیقا همان چیزی بود که مارتین لوتر کینگ و همراهان او دنبالش می گشتند. پس از وقوع این صحنه یکی از آنها می گوید:”این جا عالی است”. در حقیقت آنها قصد نداشتند از وقوع این برخوردهای نژادپرستانه و ابلهانه پرهیز کنند، وقوع چنین رفتاری و نمایش دادن آن به افکار عمومی کشور دقیقا همان چیزی بود که برای آن به سلما در آلاباما آمده بودند.

تغییر رویکرد

به فاصله کوتاهی پس از رسیدن به شهر سلما، مارتین لوترکینگ پیشاپیش جمعیتی از تظاهرکنندگان در برابر یک ساختمان دولتی اجتماع می کنند. در جمعیت زن سالخورده ای هم هست به نام آنی لی کوپر (با بازی اپرا وینفری) که در صحنه های قبلی فیلم دیده بودیم گروههای فشار سفیدپوستان از ثبت نام او برای رای دادن جلوگیری می کنند. همزمان با نزدیک شدن جمعیت به ساختمان یکباره ماموران پلیس از راه می رسند و با باتوم و چماق تظاهرکنندگان را به شدت کتک می زنند. حتی آنلی لی کوپر این پیره زن آرام نیز با ضرب و شتم پلیس به زمین می افتد.

صبح روز بعد روزنامه های سراسری آمریکا عکس هایی از این صحنه را در صفحه اول چاپ می کنند و وقتی یکی از این روزنامه ها به دست پرزیدنت جانسون می رسد به شدت خشمگین شده و از رفتار مارتین لوترکینگ عصبانی می شود. چون از این لحظه به بعد این حوادث خشونت آمیز است که سرنوشت و زمان تصویب لایحه قانونی مورد نظر او برای تضمین حق رای سیاهپوستان را تعیین خواهد کرد و این دقیقا استراتژی مارتین لوتر کینگ است. تمام این فیلم روی نبرد بین رهبر معنوی و با اراده جنبش سیاهپوستان با یک رییس جمهور لخت و مردد تمرکز کرده است.

اما آیا این حکایت با واقعیت انطباق دارد؟ تاکنون فیلم سلما از سوی شخصیت های گوناگونی مورد انتقاد قرار گرفته است. اولین اعتراض از سوی جوزف ای کالیفانو مشاور ارشد پرزیدنت جانسون در امور داخلی در فاصله سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ مطرح شد. او مدعی است تصویری که از پرزیدنت جانسون در این فیلم ارائه شده از نظر تاریخی غلط است.

شواهد متعدد و از جمله نوار مکالمات بین این دو نفر وجود دارد که نشان می دهد لیندون جانسون از استراتژی مارتین لوترکینگ برای تحریک واکنش های نژادپرستانه و استفاده ابزاری از پوشش خبری این حوادث به نفع تصویب قانون حق رای سیاهپوستان حمایت می کرد.

لیندون جانسون در این فیلم به عنوان یک چهره منفی ارائه نمی شود ولی با بازی تام ویلکینسون چهره ای مغرور و تا حدی زورگو از رییس جمهور وقت آمریکا ارائه شده و عنصر خوشرویی و شوخ طبعی واقعی او فراموش شده است. در مجموع اینطور به بیننده القا می شود که لیندون جانسون با طرح و ماموریت سیاسی مارتین لوترکینگ کاملا بیگانه بوده است.

بررسی دقیق وقایع تاریخی نشان می دهد که لیندون جانسون و مارتین لوترکینگ بر سر زمان تصویب قانون مزبور اختلاف داشتند، مارتین لوترکینگ بر عامل بودن تصویب این قانون پافشاری می کرد و حوادثی که در شهر سلما روی داد در حقیقت لیندون جانسون را مجبور کرد که سریعتر این قانون را به کنگره ارائه کند.

به همین خاطر شاید بتوان گفت که نحوه پرداخت این فیلم از لیندون جانسون در قالب یک درام تاریخی درست است و در حقیقت قصد دارد نشان دهد که مارتین لوترکینگ با چه موانع بزرگی روبرو بود. مارتین لوتر کینگ در تمام دوران مبارزات سیاسی خود با موانعی به بزرگی و سرسختی یک کوهستان روبرو بود و برای بالارفتن از این دیوار سنگی راهی نداشت مگر شکافتن صخره ها با ضربه سنگی هایی که درست به سختی خود صخره ها بودند.

به خاطر پرداخت شخصیت مارتین لوتر کینگ در این فیلم می توان سلما را با فیلم لینکلن ساخته استیون اسپیلبرگ مقایسه کرد. یک درام تاریخی که دشواریها و موانع و از طرف دیگر عزم و اراده یک شخصیت و نفوذ کلام مسیحاگونه مارتین لوتر کینگ را بر پیروانش به خوبی نشان می دهد. این ماجرای مردی است که رسالتی را برگزیده که می داند از خود او بزرگتر است و قهرمانی او در این نکته نهفته است که اجازه می دهد این رسالت حتی خود او را نیز ببلعد.

ورای شخصیت نمادین

دیوید اویلو بازیگر نقش مارتین لوتر کینگ با چشمان بادامی و گیرای خود، جنبه های گوناگون شخصیت قهرمان داستان را به خوبی نشان می دهد. در صحنه خوردن صبحانه درست قبل از سفر به شهر سلما، این فیلم به خوبی نشان می دهد که مارتین لوتر به راحتی می توانست رفتار یک فرد قلدرمآب را داشته باشد.

در متن سخنرانی های او در کلیسا می بینیم که او چگونه با هوشمندی کامل عبارات و مفاهیم روحانی را با سیاست و مبارزه در هم می آمیخت. یکی از نکات بسیار جالبی که این فیلم آن را با شهامت کامل برملا کرده این است که مارتین لوتر کینگ در روش مبارزه هدفمند خود با سیستم حاکم درست به اندازه مالکوم ایکس شورشگر بود. اما در یک صحنه فیلم که مالکوم ایکس برای همکاری با رقیب قبلی خود به شهر سلما می آید، مارتین لوتر کینگ از این بابت خوشحال نیست. این نکته که مارتین لوتر کینگ در مقایسه با مالکوم ایکس بیشتر روی کسب دستاوردهای مرحله ای و یا تاثیر گذاری بر کل جامعه آمریکا تاکید می کرد، ابدا به این معنا نبود که اهداف و سیاست های او به اندازه مالکوم ایکس رادیکال و شورشی نبودند.

در عین حال می بینیم که او در برخی از صحنه ها با همسر خود کورتا با بازی کارمن اجوجو، بسیار عاطفی و مهربان است اما زندگی مشترک آنها به نسبت مبارزات سیاسی همیشه در درجه دوم قرار دارد. در یکی از قسمت های فیلم کورتا نواری را که اف بی آی از رابطه مارتین لوترکینگ با زن دیگری ضبط کرده است برای او پخش می کند و این سئوال را در ذهن بیننده به وجود می آورد که چرا مردی با این معیار های اخلاقی محکم حاضر می شود موازین اولیه اخلاقی مثل وفاداری به همسر خود را زیرپا بگذارد.

دیوید اویلو اینطور نشان می دهد که شخصیت مارتین لوترکینگ به خاطر اعتقادات سخت خود به شدت تحت فشار قرار دارد. در یک صحنه دیگر وقتی که مارتین لوتر کینگ در زندان است و با خود فکر می کند که آیا خواهد توانست این همه فشار را تحمل کند، همین حالت تکرار می شود.

شاید قوی ترین مشخصه فیلم سلما این است که آوا دوورنای کارگردان فیلم، بخش های مختلف داستان را با حوادث خشونت آمیز و خونباری که در واقع اتفاق افتاده اند به هم پیوند می دهد. به باور کارگردان، مارتین لوتر کینگ تلاش می کرد لایه های مختلف جامعه را با هم مرتبط کند و معتقد بود که قوانین نژادپرستانه نه فقط “ناعادلانه” بلکه شکل های پوشیده خشونت هستند و نوعی از سرکوب است که فقط با تهدید به مرگ دیگران قابل دوام است.

این فیلم هر سه مورد از اقدام مدافعان حقوق سیاهپوستان برای برگزاری راهپیمایی طولانی خود از شهر سلما به شهر مونتگومری مرکز ایالت آلاباما را به ترتیب و بر مبنای وقایع تاریخی نشان می دهد. در اولین مورد از این راهپیمایی ها نیروهای پلیس تظاهرکنندگان را با استفاده از چماق، گازاشک آور و شلاق پراکنده می کنند که یادآور روشهای خشن سرکوب سیاهپوستان در دوران برده داری است. اما تفاوت بزرگ در سال ۱۹۶۵ این است که تصاویر مربوط به این سرکوب خشن در تمام رسانه های سراسری منتشر می شوند. بعدها که ماموران دولت فدرال به منطقه اعزام می شوند تا امنیت راهپیمایان را تضمین کنند می بینیم که در صف راهپیمایان پیروزمند درست به اندازه سیاهپوستان، افراد سفید پوست نیز شرکت دارند.

آنچه که فیلم سلما نشان می دهد فقط یک جنبش اعتراضی نیست، بلکه تولد یک آمریکای جدید است که در آن مفهوم سفید و سیاه به کلی دگرگون می شود. این فیلم معتقد است که رسالت و میراث حقیقی مارتین لوتر کینگ همین تحول بود. به زبانی دیگر میراث او نه فقط پیروزی در جنبش کسب حقوق مدنی برای سیاهپوستان بلکه رهایی همه مردم آمریکا بود.

bbc