آیتالله حسین طباطبایی بروجردی مرجع بزرگ شیعه درست ۵۵ سال پیش در روز ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ چشم از جهان فروبست.
این مرجع تقلید که در سال ۱۲۵۴ در بروجرد به دنیا آمده بود، در حوزههای علمیه اصفهان و نجف تحصیل کرده و از شاگردان آخوند محمد کاظم خراسانی از روحانیون مشروطهخواه بود.
بروجردی فقیهی نبود که در امور سیاسی دخالت مستقیم کند، اما زندگی و مرگ او در وقایع سیاسی تأثیری به سزا داشت.
به نظر میآید که آیتالله بروجردی در زمان حیات نقشی متوازن کننده بین برنامه مدرنسازی محمدرضا شاه پهلوی و خواست روحانیونی داشت که خواستار ایفای نقش بیشتر روحانیان در امور حکومتی بودند.
فقیهی غیرسیاسی
آیتالله بروجردی از یک طرف گاهی به شاه توصیه میکرد که شتاب برنامه مدرنسازی کشور را مهار کند و از طرف دیگر تلاش میکرد روحانیون را از ورود به سیاست بر حذر دارد.
به عنوان مثال با مجتبی نواب صفوی و فدائیان اسلام (که خواستار تشکیل حکومت اسلامی بودند) و یا آیتالله کاشانی که آخوندی سیاسی محسوب میشد روابط حسنهای نداشت. هر چند گفته میشود با ارسال تلگرافی به شاه از اعدام کاشانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد جلوگیری کرد.
محمدباقر سلطانی طباطبایی، از شاگردان آیتالله بروجردی و پدر همسر احمد خمینی گفته است که بروجردی از «حضور روحانیت در [انقلاب] مشروطه خاطره خوبی نداشت» و ملی شدن صنعت نفت برایش «روشن» نبود.
او به نقل از بروجردی گفت: «من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم و نتوانم پیشبینی کنم وارد نمیشوم. این قضیه ملی شدن صنعت نفت را نمیدانم چیست، چه خواهد شد و آینده در دست چه کسی خواهد بود. البته روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند».
همچنین در برخی اسناد از این مرجع تقلید نقل شده است که «از آن موقع که دیدم مرحوم استاد آخوند [خراسانی] و مرحوم نائینی که آن همه زحمت در تأسیس و تداوم کار مشروطه متحمل شده بودند پس از شهادت حاج شیخ فضلالله و حوادث دیگر ملول و افسرده شدهاند، حالت وسوسهای برای من پیدا شده است که تا یک واقعه سیاسی پیش میآید از اقدام فوری حتیالامکان پرهیز میکنم مبادا کاری به زیان مسلمین انجام گیرد. خیلیها به این وسوسه و اضطراب من در امر سیاست ایراد میگیرند، ولی من هم نمیتوانم جز این رفتاری داشته باشم».
با وجود این، اما برخی معتقدند که آقای بروجردی در مواردی وارد عمل میشد.
پدر عروس آیتالله روحالله خمینی در مورد لایحه اصلاحات ارضی مدعی است شاه لایحه را به مجلس داد و سپس راهی اهواز شد. اما آیت الله بروجردی متوجه میشود و نامهای به مجلس ارسال میکند: «از نمایندگان مسلمان باعث تعجب است که در غیاب شاه، لایحه خلاف اسلامی را طرح کرده و درصدد تصویب آن هستند. این لایحه خلاف اسلام و شریعت است. من تا زنده هستم نخواهم گذاشت چنین خلافی در این مملکت اجرا شود».
سلطانی طباطبایی میافزاید که مجلس لایحه را مسکوت گذاشت تا پس از درگذشت بروجردی بار دیگر آن را به صحن آورد.
او معتقد است رابطه آقای بروجردی و شاه چنان که در باور عامه مطرح است، گرم نبود.
به نظر آقای سلطانی طباطبایی، بروجردی باور داشت که «اگر شاه احساس کند که موقعیتش در داخل تضعیف شده است… برای حفظ خودش تسلیم بیگانه میشود، لذا کوشش ما این است که خیلی احساس ضعف نکند. اگر گاهی مماشات میشود به این جهت است. مصالح مملکت و اسلام را به او تذکر میدهیم اما جوان است و مغرور».
سلطانی با نقل قول از آقای بروجردی میگوید: «گاهی تشری به دربار میزنیم. اما میدانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشار پیش بیاید شانه خالی خواهند کرد. اینگونه نیست که تا پای جان بایستند».
مسئله بهائیان
بر طبق برخی منابع، بروجردی در مورد ممانعت از ترویج بهائیت چند بار از شاه درخواست کرد. در نهایت گویا شاه در یکی از دیدارهایش میگوید که شکایت مردم را به او منعکس کند تا شاه بتواند اقدام کند.
بروجردی از مردم میخواهد که با ارسال نامه شکایت خود را از بهائیت اعلام کنند. سپس در رمضان ۱۳۳۴ از محمد تقی فلسفی میخواهد علیه بهائیت سخنرانی کند.
به گفته سلطانی و همچنین به نوشته محمد حسن رجبی، نویسنده کتاب «آیتالله بروجردی و بهائیت» پیرو این سخنرانیها شاه دستور داد «ساختمان حضیرة القدس (مرکز بهائیان)» را خراب کنند.
رابطه با شاه
برخی اعتقاد دارند که شاه و بروجردی رابطهای گرم داشتند و برخی برخلاف این نظر معتقدند که اگرچه رابطه آنها تیره نبود، اما گرم هم نبود.
بنا به نوشته «پایگاه اطلاعرسانی آیتالله بروجردی»، چند روایت از دیدار بروجردی با شاه وجود دارد. بعضی از این روایتها به نقل از شاگردانش هستند.
به نظر میآید حدود چهار یا پنج بار این دیدارها تکرار شدند.
برخی دیگر معتقدند که در اواخر عمر آیت الله بروجردی رابطه او با شاه سردتر از گذشته شد.
در برخی از این روایتها آمده است که در آخرین دیدار شاه با بروجردی در قم شنیده شد که آهنگ صدای بروجردی بالا رفته و به شاه گفته که «تظاهر به اسلام کنید!» برخی این گونه نقل کردهاند که شاه فکر کرده منظور مرجع تقلید این است که شاه مسلمان نیست.
«و شاه دست کرد تو جیبش و یک قرآن کوچکی درآورد و مثل این که قسم خورد به این قرآن که یعنی من مسلمانم.» و بروجردی باز گفت: «میگویم تظاهر به اسلام کنید!»
رابطه آیتالله بروجردی و آیتالله خمینی
یکی از شاگردان مهم بروجردی، بعدها بنیانگذار جمهوری اسلامی شد. روح الله خمینی از جمله علمایی بود که از بروجردی درخواست کرد در قم اقامت دائمی داشته باشد. او چهرهای بارز در میان روحانیت بود و در آن زمان در بروجرد ساکن بود.
پس از ماندگاری در قم، بروجردی به حوزه علمیه قم رونق داد و عملاً مرجع بلامنازع شیعیان شد.
حضور او در حوزه سامانی به امور آن داد.
به نظر سلطانی طباطبایی، رابطه بروجردی و خمینی در یک مورد سرد شد. در مورد نوع پرداخت وجوه بین آنها اختلاف نظر بود. بروجردی شخصاً میخواست در این مورد اقدام کند، اما نظر خمینی و مهدی حائری یزدی، یکی دیگر از شاگردانش، بر این بود که پرداخت وجوه زیر نظر هیئتی صورت گیرد.
مهدی حائری یزدی، فرزند مؤسس حوزه علمیه قم، فقیه و پژوهشگر فلسفه گفته است که در آن زمان آقای خمینی جزو نزدیکان بروجردی بود و معروف بود «وزیر خارجه آقای بروجردی» است.
گویا یکبار آقای بروجردی در جریان قضیه بهائیان آقای خمینی را به ملاقات محمدرضا شاه فرستاده بود.
حائری یزدی گفته است که آقای خمینی ماجرای دیدار با شاه را برایش تعریف کرد. خمینی به حائری گفته بود: «به اعلیحضرت گفتم که شاه فقید، پدر تاجدار فقید شما، این گروه ضاله را داد به طویله بستند».
آیتالله خمینی در ادامه اضافه کرده بود: «این جوان [شاه] آهی کشید و گفت آقای خمینی شما الآن را با آن وقت مقایسه نکنید. آن وقت همه وزرا و همه رجال مملکت از پدرم حرف شنوی داشتند. جرئت نمیکردند تخطی کنند. الآن حتی وزیر دربار من هم از من حرف شنوی ندارند. من چه طور میتوانم این کار را بکنم؟»
سایت موسسه تنظیم و نشر آثار آقای خمینی، این دیدار را تأیید و تاریخ آن را ۱۳۲۹ ذکر کرده است.
به نظر برخی، آیت الله خمینی در زمان حیات بروجردی ملاحظه استاد خود را میکرد و مستقیماً مواضع سیاسی علیه شاه نمیگرفت.
پس از درگذشت این مرجع تقلید، از یک سو شاه به روند مدرنسازی و از سویی دیگر شاگردان بروجردی از جمله مهمترین آنها آقای خمینی به روند سیاسی شدن روحانیت سرعت بخشیدند.
بنابراین درگذشت آیت الله بروجردی، رویارویی حکومت شاه و روحانیان سیاسی به ویژه آیت الله خمینی را اجتناب ناپذیر کرد.
bbc